آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

پرنده خوشبختی

13ماهگی و اولین سفر شمال

ما که تصمیم داشتیم دیگه حالا حالاها یعنی تا وقتیکه آرمیتا خانم کوچولوه سفرنریم، بازم رفتیم ، اونم یه جای خیلی دووووووووووووووووووووور. بگو کجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بعله.شمال!!! ولی ایندفه شانسمونو یه جور دیگه امتحان کردیمو مامان جون و خاله الهه جون جونی و مهربون رو با خودمون همراه کردیم و زحمتای آرمیتا بیشتر رو دوش اونا بود. با تشکر ویژه از:                    مامان جون و خاله جون جونی خلاصه اینکه دخترمون درست در تاریخ 27/6/90 یعنی پایان 13 ماهگی اولین سفر شمالش رو از بابلسر آغاز کرد. ...
13 مهر 1390

اولین مسافرت آرمیتایی

بالاخره این خانم کوچولوی ما که روزبه روز داره شیطون تر و وروجک تر از قبل میشه به من اجازه داد تا بشینم پای کامپیوتر و بعد از گذشت 3-2 هفته خاطره اولین سفرشو ثبت کنم. (هرچند که همین الان هم به صندلیم آویزون شده و داره نق میزنه).  بعد از مدتها کلنجار رفتن با خودمون سر اینکه آیا میتونیم آرمیتا رو ببریم سفر یانه؟ بالاخره در تاریخ شنبه 14 خرداد 90 دل به دریا زدیم و بارو بندیلمون رو جمع کردیمو زدیم به دل جاده.البته بعداز فراهم کردن تمامی امکانات و وسائل آسایش و راحتی شازده خانم. بخصوص صندلی ماشین که واقعا به درد بخور و ضروریه و کمک بزرگی واسه من بود چون دیگه نیاز نبود توی مسیر بغلش کنم و بیارمش جلو. هرچندکه...
6 تير 1390
1