یه نی نی 22 ماهه
سلام عزیز دل مامانی
22 ماهگیتو تبریک میگم. ببخش که ماه گذشته نتونستم واست پست بذارم. مطمئنم بهم حق میدی. آخه ماشالله انقدر شیطون و بازیگوش شدی که یه دقیقه هم نمیشه تنهات گذاشت. یعنی درواقع به من فرصت هیچ کاری (حتی کارای خونه رو هم) نمیدی و عملا تمام وقتمو باید به شما اختصاص بدم. کامپیوتر هم که دیگه جزء داراییهای شخصیت شده و من اصلا نمیتونم برای چند دقیقه با خیال آسوده بشینم و به کارام برسم. مگراینکه شب بعد از خوابیدن سرکار، که اون موقع هم از خستگی درحال بیهوش شدنم و گاهی وقتا قبل از شما خوابم می بره.حالا یه همه این مسائل مشکلات گاه و بیگاه اینترنت و سرعت پائین رو هم اضافه کن.
الانم درحالیکه داری تند تند شیر میخوری و عجله داری که بیای سراغم ،دارم با عجله این خطوط رو تایپ می کنم. نمیدونم بهم اجازه میدی که یکی دوتا عکس جدید ازت بذارم یا نه!؟
کلی حرفا و کارای جدید یاد گرفتی که باید بیام و تعریف کنم. راستی روز میلاد امام علی(ع) که رفته بودیم خونه باباجون، عمو علی موهاتو کوتاه کرد و عین پسرا شدی. البته خودم ازش خواسته بودم. چون موهات بلند شده بود و توی این گرما حسابی اذیت بودی.
بوس واسه دختر نازنینم که بازم اومده بهم آویزون شده و داره از پای سیستم بلندم میکنه.