آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

پرنده خوشبختی

14ماهگی و دو مروارید تازه

دخترمون ١٤ ماهه شد و دوتا دندون خوشگل وناز بالای دوتا دندون قبلیش درآورده. الان کلا ٤ تا دندون داره و واسه گاز گرفتن کفایت می کنه. آخه علاقه شدیدی به گاز گرفتن هرچیزی که جلو دهنش بیاد داره. چند روز پیشم انگشت پای باباشو درحین نماز خوندن (موقع سجده) گاز گرفتو آه از نهاد بنده خدا بلند شد. مامانشو هم که دیگه نگو.....فراوون. از پیشرفتاش بگم که دیگه تقریبا خوب راه میره و یه چند کلمه ای هم یاد گرفته. مثلا به آب میگه آپ. به بابا میگه باووا. به مامان میگه مامما. وقتی میخواد پاشه میگه علی ( یعنی یا علی). از شیرین کاریاش که نگوووو. چندوقتیه که به مورچه های توی حیاط علاقه مند شده و با انگشت تعقیبشون میکنه و گاهی وقتا هم بیچاره ...
27 مهر 1390

اولین قدمها

دخترمون که دقیقا همزمان با تولد یکسالگیش (27 مرداد) خونه خاله جان و سر سفره شام تونست خودش پاشه بایسته، امروز یعنی در سن 1سال و 23 روزگی اولین قدمها رو بدون کمک کسی و با تشویق مامانی برداشت. البته مدتهاست که با تکیه به مبل و دیوار راه میره ولی امروز بالاخره ترسش ریخت و آروم آروم چند قدمی راه رفت. مبارک باشه عروسکم   ...
19 شهريور 1390

فرشته کوچولوی مامان و بابا 1سالگیت مبارک

               لبخند زدي و آسمان آبي شد شبهاي قشنگ مهر مهتابي شد پروانه پس از تولد زيبايت تا آخر عمر غرق بي‌ تابي شد     چه لطيف است حس آغازي دوباره ، و چه زيباست رسيدن دوباره به روز زيباي آغاز تنفس ... و چه اندازه عجيب است ، روز ابتداي بودن! و چه اندازه شيرين است امروز ... روز ميلادت روز تو ! روزي كه تو آغاز شدي ! " تولدت مبارك "       ...
27 مرداد 1390

آش دندونی

بالاخره دیروز تونستم آش دندونی دخملی رو بدرستم. با این توضیح که  دومی هم داره کم کم خودشو نشون میده  و دخترمون از بی دندونی درمیاد. اینم عکسای آش به همراه صاحبش که کلی ذوق کرده:                                                                         ...
19 مرداد 1390

11 ماهگی و رویش اولین مروارید

پرنسس کوچولوی ما 11 ماهه شد و بالاخره  اولین مروارید خوشکلش  با ناز و کرشمه خودشو به ما نشون داد و مارو از دلواپسی درآورد. البته یه ده روزی هست که  دندون پائینیش جوونه زده ولی هنوز کامل درنیومده و من دل تو دلم نیست که زودی دربیاد تا واسه دخملم یه آش دندونی خوشششششششششششششششششمزه بپزم.  یه دونه عروسک دندونی ناناز هم  به  عنوان هدیه  واسش درستیدم که وقتی کامل شد عکسشو میذارم. دیگه اینکههههههههههههههههههه: کمتر از یک ماه مونده  به اولین جشن تولد دخمل نازمون  و من کلی ایده و طرح تو ذهنم دارم برای  هرچه زیباتر و به یادموندنی تر شدنش. حالا تا چه انداز...
29 تير 1390

عروسکمون 8 ماهه شد

سلام خانمم ۸ ماهگی مبارک قشنگم. پریروز دقیقا همزمان با هشت ماهگیت راه افتادی و تونستی چهاردست و پا بری.   ماهم دو روزه که کارمون شده راه افتادن دنبالت و جمع کردن وسایل از جلو دستت. ماشالله به همه چیز کار داری و به همه جا سرک می کشی. نمیدونم وقتی راه افتادی باید چیکار کنیم. واسه هدیه هشت ماهگیت ۴ تا بلدرچین کوچولو و نااااااااااز واست خریدیم . فکر میکنم خوشت بیاد. هنوز از خونه مامان جون نیاوردیمشون. شاید امروز.... سعی میکنم امروز چندتا عکس جدید ازت بگیرم و بذارم. هرچند که پای چشمتو پشه زده   و.................. راستی هنوز از دندون خبری نیست که نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ...
6 تير 1390

آغاز 10 ماهگی

روزها به سرعت سپری میشه و میوه باغ زندگیمون بزرگ و بزرگ تر................ احساس می کنم هرچه زمان میگذره روزها و شبها سریع تر میان و میرن و همینطور ماهها و سالها.  خانم کوچولوی ما هم که دیگه واسه خودش خااانمی شده دیروز 9 ماهش تموم شد و امروز وارد 10 ماهگی شد. از تازه ترین کاراش بگم که: چهارشنبه دو هفته پیش ( 14 اردیبهشت ماه) با تلاشهای بی وقفه مامان جون بالاخره آرمیتا تونست دس دسی دسی........( یعنی دست بزنه)البته از چند روز پیش این کارو انجام میداد ولی نه به درستی. یه دستشو مشت میکرد و میزد به اون دستش ولی الان دیگه درست دست میزنه. اخیرا هم جرات پیدا کرده و گاهی وقتا که دستشو می گیره به ما یا به...
28 ارديبهشت 1390

یه نی نی جدید

خبر خبر................................................................................... بالاخره نی نی خاله به دنیا اومد و یه نوه دیگه به جمع نوه های آقاجون و مامان جون اضافه شد. یه پسملی کوچولو و ناااااااااااز و البته خیلی آروم. دخملی ماهم که دیگه واسه خودش خانومی شده از ته تغاری بودن دراومد و حالا دیگه نی نی تازه وارد شده مرکز توجه. دیروز که رفتیم دیدنش باورم نشد که آرمیتاهم چندماه پیش انقد کوچول موچول بوده. چقد روزا زود میگذره. انگار همین دیروز بود که خدا این فرشته آسمونی رو بهمون هدیه داد. چقدر بچه ها زود بزرگ میشن و رشد می کنن و چنان درگیر مسائلشون هستیم که کمتر متوجه گذر زمان میشیم و گاهی یادمون میره ...
11 ارديبهشت 1390