آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

پرنده خوشبختی

اولین بهار

سلام عروسکم اولین عیدت مبارک قربونت برم  همینطور ۷ ماهگیت ( البته با کمی تاخیر، ببخش) راستش واسه ۷ ماهگیت که همزمان بود با سومین سالگرد ازدواج من و بابا ، کلی برنامه ریزی کرده بودم و کلی هم تدارک دیده بودم. ولی متاسفانه به دلیل عدم همراهی سرکار و همینطور خستگی بابا به خاطر تراکم کاری آخر سال نتونستم هیچکدومشو عملی کنم و کلی تو ذوقم خورد . ولی اشکالی نداره. عوضش واسه نوروز و اولین بهار زندگی قشنگت جبران کردم. آرزو می کنم سالیان سال هرسه تایی با دلی خوش  کنار سفره با برکت ۷سین بشینیم و شاهد رشد و پیشرفتت باشیم. کم کم میام و عکسای نازتو میذارم. فعلا عجالتا اینو داشته باش تا بععععععععععععععععععععععع...
17 فروردين 1390

ماجراهای دندونی

سلام عسلکم چندروزیه که بدجوری بی تابی می کنی و هرچیزی که دم دستت باشه میذاری تو دهن کوچولوت و حسابی حسابشو میرسی. هرچندوقت یه بار هم تب می کنی و تمام تنت داغ میشه. از مامان میخوای که مدام پیشت باشه و از کنارت تکون نخوره. منم که دربست درخدمت دختر نازم هستم و ... خلاصه زندگی تعطیله. اصلا نمیفهمم چطوری ناهار می پزم و به باقی کارام میرسم. توهم که حسابی مزد مامان رو میدی و به موقش با چندتا گاز آبدار که با اون لثه های سفتت ازش می گیری حالشو جامیاری!!! البته مامان درکت میکنه عزیز دلم. میدونم که چه حالی داری. به قول بابا سعید قراره دوتا دندون سفید خوشمل در بیاری که خیلی سخته.ماهم که هرکاری از دستمون بربیاد انجام می دیم تا عروسک ناز و...
10 بهمن 1389

هدیه 5ماهگی

سلام پرنسس کوچولوی من بالاخره بعد از چندین ماه گشت و گذار توی سایتهای مختلف و تحقیقات مفصل و ساخت چندین وبلاگ توی سایتهای مختلف ازجمله میهن بلاگ، پرشین بلاگ و بلاگفا از اینجا سردرآوردیم. آخه هیچکدوم نمیتونست انتظاراتمون رو برآورده کنه و هرکدوم یه نقصی داشت. خلاصه اینکه دست تقدیر نی نی وبلاگو سرراه ما قرار داد. امیدوارم همونی باشه که میخوایم و شایستگی ثبت خاطرات شیرین دخملمون رو داشته باشه اینارو گفتم که بدونی منو باباسعید از مدتها پیش به فکر ساخت یه وبلاگ خوشکل واست بودیم ولی متاسفانه نمیشد. عسلکم امروز وارد ۶ ماهگی شدی مبارک باشه مامان. این وبلاگ هدیه من و بابایی به مناسبت پایان ۵ماهگ...
3 بهمن 1389