آرمیتاآرمیتا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

پرنده خوشبختی

یه نی نی جدید

خبر خبر................................................................................... بالاخره نی نی خاله به دنیا اومد و یه نوه دیگه به جمع نوه های آقاجون و مامان جون اضافه شد. یه پسملی کوچولو و ناااااااااااز و البته خیلی آروم. دخملی ماهم که دیگه واسه خودش خانومی شده از ته تغاری بودن دراومد و حالا دیگه نی نی تازه وارد شده مرکز توجه. دیروز که رفتیم دیدنش باورم نشد که آرمیتاهم چندماه پیش انقد کوچول موچول بوده. چقد روزا زود میگذره. انگار همین دیروز بود که خدا این فرشته آسمونی رو بهمون هدیه داد. چقدر بچه ها زود بزرگ میشن و رشد می کنن و چنان درگیر مسائلشون هستیم که کمتر متوجه گذر زمان میشیم و گاهی یادمون میره ...
11 ارديبهشت 1390

اولین هفت سین

سلام طلاخانم. بالاخره تعطیلات عید هم مثل برق و باد گذشت و خیلی زود به نیمه ی اولین ماه از اولین فصل سال ۹۰ رسیدیم. علیرضا کوچولوی شیطون هم که همراه با مامان باباش چندروزی مهمون ما بودن برگشتن شهرشون(اصفهان) و تو که اون چندروز حسابی سرت گرم بود و مشغول بودی باز تنها شدی. منم بعد از ۲هفته الان که خوابی فرصت کردم بیام و از تغییرات و پیشرفت هایی  که این چندوقته کردی بگم و البته چندتایی هم  از عکسای عید رو بذارم. جونم برات بگه که ..................................................... تنبل خانم ما بعد از حدودا یک ماه تلاش بی وقفه بالاخره در تاریخ ۳ فروردین ۹۰ در ۷ماه و ۵ روزگی تونست خودش بشینه. الانم از اونج...
17 فروردين 1390

اولین بهار

سلام عروسکم اولین عیدت مبارک قربونت برم  همینطور ۷ ماهگیت ( البته با کمی تاخیر، ببخش) راستش واسه ۷ ماهگیت که همزمان بود با سومین سالگرد ازدواج من و بابا ، کلی برنامه ریزی کرده بودم و کلی هم تدارک دیده بودم. ولی متاسفانه به دلیل عدم همراهی سرکار و همینطور خستگی بابا به خاطر تراکم کاری آخر سال نتونستم هیچکدومشو عملی کنم و کلی تو ذوقم خورد . ولی اشکالی نداره. عوضش واسه نوروز و اولین بهار زندگی قشنگت جبران کردم. آرزو می کنم سالیان سال هرسه تایی با دلی خوش  کنار سفره با برکت ۷سین بشینیم و شاهد رشد و پیشرفتت باشیم. کم کم میام و عکسای نازتو میذارم. فعلا عجالتا اینو داشته باش تا بععععععععععععععععععععععع...
17 فروردين 1390

12 لالایی بهاره

امروز تصمیم گرفتم یه سری لالایی از مجموعه لالایی های زیبای۴ فصل که سروده های خانم مریم اسلامی هستش واستون بذارم تا شما هم واسه نی نی هاتون بخونید و لذت ببرید. آرمیتا که خیلی از تصاویر زیبا و اشعارش خوشش میاد. *تقدیم به همه نی نی های ناز سرزمینمون*  لالا لالا بهار اومد چه گل هایی به بار اومد به پابوس گل از هرسو صدای جویبار اومد لالا لالا گلم نازه که شب هم چشم او بازه! قشنگه، مثل فروردین به دنیا اومده تازه لالا لالا بهشت من گل اردیبهشت من خدا با لطف آورده تو را در سرنوش...
7 فروردين 1390

12 لالایی زمستونه

سلام گل همیشه بهارم بالاخره در آخرین روزای زمستون تونستم از فرصتی که پیش اومده استفاده کنم و تا خوابی بیام و لالایی های قشنگ زمستونه رو برات بذارم. تقدیم به همه کوچولوهای نازی که اولین زمستون عمر قشنگشون رو تجربه کردن و منتظر یه فصل تازه هستن. یه بهار سرسبز و زیبااااااااااااا لالا لالا لالا کی شد؟ زمستون اومد و دی شد چه روزا و چه شبهایی به سرعت اومد و طی شد لالالا وقت لالا شد شروع فصل سرما شد نکن گریه گل نازم که بغض آسمون واشد           *** گل نرگس لالا لالا زمستون اومده حالا صدای پای برف اومد ...
26 اسفند 1389

خبر خبر!

سلام دردونه مامان بابا خبر دارم داغ داغ. درواقع چندتا خبر که نمیدونم اول کدومشو بگم. مهمتر از همه اینکه: لالا لالا گل شالی نهال ترد امسالی لبت خندون، دلت شاده چرا امروز خوشحالی؟   لالا لالا گل لاله گلم امروز خوشحاله باباش اومد،چشش روشن! گلم دیگه نمی ناله بعععععععععععععععععععععععععله!!!!! بالاخره باباسعید بعد از یه سفر ۵ روزه از تهران برگشت و ما رو از چشم انتظاری درآورد. ایشالا که حال پدرجون هم زود خوب بشه و به سلامتی برگرده پیشمون. خبر دوم اینکه: بعدازمدتها جستجو خونه ای رو که میخواستیم پیدا کردیم و الانم درحا...
20 بهمن 1389

12لالایی پاییزه

لالا لالا که باد اومد چه بی پروا و شاد اومد لالا لالا گل مهرم شب مشق ومداد اومد   لالا لالا گل آلو نه سیب مونده، نه زردآلو میون باغ روشن شد چراغ گرم خرمالو لالالا فصل پاییزه کمی دنیا غم انگیزه ببین برگ درختا رو چطوری باد می ریزه!   لالا لالا گل پونه یکی اومد در خونه نترسی نازنین من! صدای پای بارونه لالا بارون، لالا جرجر شد این جا خونه ی هاجر لالا لالا گلم، لالا زمین و آسمون شد تر   لالا گنجش...
14 بهمن 1389

ماجراهای دندونی

سلام عسلکم چندروزیه که بدجوری بی تابی می کنی و هرچیزی که دم دستت باشه میذاری تو دهن کوچولوت و حسابی حسابشو میرسی. هرچندوقت یه بار هم تب می کنی و تمام تنت داغ میشه. از مامان میخوای که مدام پیشت باشه و از کنارت تکون نخوره. منم که دربست درخدمت دختر نازم هستم و ... خلاصه زندگی تعطیله. اصلا نمیفهمم چطوری ناهار می پزم و به باقی کارام میرسم. توهم که حسابی مزد مامان رو میدی و به موقش با چندتا گاز آبدار که با اون لثه های سفتت ازش می گیری حالشو جامیاری!!! البته مامان درکت میکنه عزیز دلم. میدونم که چه حالی داری. به قول بابا سعید قراره دوتا دندون سفید خوشمل در بیاری که خیلی سخته.ماهم که هرکاری از دستمون بربیاد انجام می دیم تا عروسک ناز و...
10 بهمن 1389

12 لالایی تابستانه

لالا لالا گل پونه گل زیبای بابونه بپوش از برگ گل، پیرهن هوا گرمه، تابستونه   لالا لالا شب تیره بخواب گلبرگ من دیره تموم ماهیا خوابن چرا خوابت نمی گیره؟ لالا مهتاب از اون بالا تو رو می بینه و حالا می گه این بچه ی شیطون نکرده پس چرا لالا؟   می ره می تابه اون دورا به روی تپه ماهورا به روی گل که خوابیده کنار بچه زنبورا لالا لالا خبر لالا شده فصل سفر لالا یکی رفت و یکی اومد لالا چشما به در، لالا   لالا لالا خبر اومد پرنده از سفر اومد ...
10 بهمن 1389